قشنگی دنیای ادبیات ( من پادکست های داستانیو هر فراوردهی زبانی دیگر که در غیاب مخاطب بنویسی/ ضبط کنی و بعد از انتشار مخاطبش را بیابد و همسویی او دخلی در انعقاد داستانت نداشته باشد را هم جز ادبیات می دانم) به این است که یک کاسب چنارانی که سهمش از سواد اعداد و حروفی است که برای فاکتور نوشتن لازمش میشود با یکی از افراد مکتب پشت بام چنان اخت میشود که همراهش می رود محو میشود در تاریکی های شب حادثهی چاکوتا و زن بچه آور مذهبی یک جوانک ریشو نیمه شب های تنهایی
اشتراک گذاری در تلگرام
با سلام خود تراپی در روز تعطیل بین التابستان و پاییزانه: عزیزم هدف امروز این نوشته ثبت اتفاقات بدی است که افتاده، کردن روحی است در شرف مردن و من ناچارم برای احیای خودم، اینجا بریزم بیرون هرچه هست را مثل مادری که سینه ی فربه و سیمینش را وسط خیابان شلوغ با هجمههای سرزنشگر نگاه ها در دهان نوزاد میگذارد و هیچ چیز به تخمکش نیست، جز جان گرفتن نوزاد. بگویم از میم: دورهی پسا سقط جنینی ام عجیب بود.
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت